وقتی تموم شدی و به دیوار بتنی رسیدی
خسته ای و بن بست و پوچی...
مثلن همه پیشاپیش درو نمایه های فلسفیت از نظر خودت میشن مو!
وختی نوشته های پر ارجت میشن یه گونی کسشر
و در کل میفهمی که به سیر و سلوک درد وارد شدی
تنها چیزی که خوشحالت میکنه اینکه یکی بزنه پشتت و بگه:
به ما خوش اومدی
جنگ جهانی اول تمام شد
تا شروع دوم
تا میتوانی به سبیل های سورئال دالی زل بزن...
جنگ دوم هم تمام با دادانه های آدولف
وین میانه بچاق نخ های با چگالی بالا
جنگ بعدی...(بقیه متن سانسور شده است)