جلف شو
جار بزن
لج بگیر
مادرش را بٍ...
فریاد بکش
عْر بزن
چوبه ی سفالی ات بر در بزن...
ـاین چهار راه دیواراش و ساختموناش بلند،زیر دیواری بلند یه نفر جون میکنه،زیر دیواری بلند دود بگیر و به عرش رو...
فقط اونور چهار راه پیش اون پلیس لعنتی نرو ...
اون احمق حتی نمیدونه تا شانزلیزه چقدر راهه...هه!!!
باشه باشه فقط بذار خودم برم...میرم تا داروخونه باشه!
سرت درد میکنه باز؟شایم رودت باشه!
اه (...F)
واستا...واستا.
پلیسه رو میگم؛
این همون بود که دیشب تو اون فیلم دو نفر بی گناه رو کشت...
نه...نه...
برو...برو اونور چهار راه سرش عر بزن
اونو بُکُش...بکَش،بُکُش
باید یه بار دیگه بخونم! عجب جوی داشت این!
بخون
بله بله...کاملا فهمیدیم... :)
ما پیر پاتالا نباید اینا رو بخونیم...
منظورتو نفهمیدم...
چی بود؟
کجام؟
خودمم نمیدونم
و یادت باشد که نام پاسبان خپله و سگش همیشه یکیست
حیفٍ یک
بکش ...
حقشه !
دستت نلرزه!
بعد !
چوبه ی سفالی ات بر در بزن
گشوده شد چو در
ز در گذر ...
از سه راهه ذهنم گذر...
میترسم
از شبی که بی تو بگذرد و
روزی که بی تو روشن شود
می ترسم...
بترس...
فضاسازی خوبی داشت.../
مطمءنی؟
انگار جوابتو نداد و رفت پیش اون پلیس ِ احمق
قول میده تکرار نشه...
همون چهار راه همیشگی!؟
برو بشین اومدم...
صدای شلیک شنیده شد حتی ...وقتی نویسنده تند جملاتشو میخوند و دستاش بعضی لغات و رد داد...داشت تند فریاد میزد...همشو شنیدم...
من که نگفتم مازوخیسمم بابا...
این یکی چرت تر از قبلی ...
با کی دعوا داری بچه ؟!!!
مملکت از این بهتر نیمشه بچه ! انقدر انتقاد نکن :)
از آقا خجالت نمیکشی ، حداقل از اون خدای بالاسرت بترس و انقدر کفر نگو ...
شوخی کردم فرشاد جون. متنات سنگین و زیباست. بعضی هاش فوق العاده است. خوشم اومد. به خودم رفتی !
راستی من همون زیر تیر برقیم ! میشناسی که ؟!!!
فدایی داره رفیق...
بابا اول خوشحال شدیم گفتیم یه منتقد پیدا شد...
راستی آقا رو هم در میابیم...
توف!!
گیرت به پلیس جماعته ها؟!
بدم دستگیرت کنن؟! :))
مارو از چی میترسونی داداش!