شیب های نقصانی چرکین دندانم تقاضای عاجزانه از اعماقشان برای کمی دود...
و استشمام خود خودا از پسماندهای این چرک!
+گیج و مبهوت/
یک دانه سیگار دارم و هزار معمای لاینحل
دود سیگار را ببین برو به عرش و...
چرک ها رو دائما باید توی گلوت قرقره کنی...
خط اخر یعنی چی؟
منم و یه سیگار و یه....
ما هم....
هم...
مالبروها در کیف ام خوابیده اند...
کیف من نیز در وینستون ها خوابن...
من یادم نیست برا این پستت نظر گذاشتم یا نه!
نه...
wow! پسر! سیگار را بع عشق تو کبریت می کشم ...
دود های مخملی!
با درود حضور شما دوست نازنینم[گل]کافه گپ به روز شد!منتظر حضور گرمت هستم با سپاس[گل]
ناکشیده مستیم....مطلق
این یکی واقعا مطلق...
و تقاضای عاجزانه از اعماقشان برای کمی دود... و یک نگاه چپ چپ تو کافه تلخ...گیج و مبهوت غلط نکرده را عق زدیم...پ.ن:به زور و به دموکراتیک ترین حالت ممکن...
راستی...تا وقتی کمل هست چرا مارلبرو؟
ما کارمون وینستونه اونا جفتشون سبک هستن...
اونا جفتشون نوستالژی ادمن از تو خسته ترم...و می دونم چرا بین این همه فقط جواب تو رو دارم میدم...ای کاش می تونستم دود کنم...
گاهی اوقات باید از حس نوستالیژیکی کاهید...
درک نکردم منظورت رو از کامنت.
خودمم نفهمیدم...
منظورم نمی دونم بود...اون بکی ام ؛نوستالژی اند؛ه
سوختن و خاکستر شدنش مرگ لحظه هارا پی در پی به خاطرم جان میدهجالب بود به منهم سر بزن آقا فرشاد
......چیزی ندارم که بگم جز همون حس گنگی این روزا چیزی ندارم که بگم...
نیستی بچه/سه شنبه در راهه...
یک دانه سیگار دارم و هزار معمای لاینحل
دود سیگار را ببین برو به عرش و...
چرک ها رو دائما باید توی گلوت قرقره کنی...
خط اخر یعنی چی؟
منم و یه سیگار و یه....
ما هم....
هم...
مالبروها در کیف ام خوابیده اند...
کیف من نیز در وینستون ها خوابن...
من یادم نیست برا این پستت نظر گذاشتم یا نه!
نه...
wow! پسر!
سیگار را بع عشق تو کبریت می کشم ...
دود های مخملی!
با درود حضور شما دوست نازنینم[گل]
کافه گپ به روز شد!
منتظر حضور گرمت هستم
با سپاس[گل]
ناکشیده مستیم....مطلق
این یکی واقعا مطلق...
و تقاضای عاجزانه از اعماقشان برای کمی دود...
و یک نگاه چپ چپ تو کافه تلخ...
گیج و مبهوت غلط نکرده را عق زدیم...
پ.ن:به زور و به دموکراتیک ترین حالت ممکن...
راستی...
تا وقتی کمل هست چرا مارلبرو؟
ما کارمون وینستونه اونا جفتشون سبک هستن...
اونا جفتشون نوستالژی اد
من از تو خسته ترم...
و می دونم چرا بین این همه فقط جواب تو رو دارم میدم...
ای کاش می تونستم دود کنم...
گاهی اوقات باید از حس نوستالیژیکی کاهید...
درک نکردم منظورت رو از کامنت.
خودمم نفهمیدم...
منظورم نمی دونم بود...
اون بکی ام ؛نوستالژی اند؛ه
سوختن و خاکستر شدنش مرگ لحظه هارا پی در پی به خاطرم جان میده
جالب بود به منهم سر بزن آقا فرشاد
......چیزی ندارم که بگم جز همون حس گنگی این روزا چیزی ندارم که بگم...
نیستی بچه/سه شنبه در راهه...