کوچه آنقدر شب بود،که از نور بالا زدن منصرف شدم/
پیر زن با چار قد زیبایش در نظرم زشت می آمد!
دخترش:
دیدی چگونه مرا باکره گذاشت...!
چراغ که روشن شد،بوی گند تعفن،همه جا را گرفته/
سرم را پایین انداختم و از اتاقم خارج شدم...
...و دیگر هیچ
بوی درد میاد / این درد مدام/ این کوچه ته نداره و داره.../آی گلادیاتورها.../
بتازید بر جرس...
با این بو ها بزرگ می شویم ولی عادت نمی گیریم چرا؟
اخه ساکنین دریا به اون عادت کردن داداش...
عادت کردیم به این بو...
خوبه که نوشتی بچه.../
چراغ هایی که بو ساطع میکنند.
من یه قمار بازم.رها.هر روز!5 بعد از ظهرت را به خاطرت بسپار.
اون میز دو نفره،بدون صندلی لهستانی....
از بوی تعفن باید مرد نه فقط سر به زیر انداخت ...
سر به زیر از بوی تعفن میمیریم.
بالاخره این سکوته ممتدتو شکوندیش پسر خودمان هم بوی گند گرفتیم در این فضای متعفن
سکوت نبود.مدارا بود...
فرشاد...هنوز فرانسوی ست با بوی عطرهایش!!باکرگی را تبریک گفتی؟!امان از دستشان!!
امان...؟امان/
تا حالا شده انقدر سر درد داشته باشی که ندونی چی بگیاطرافتو درک کنی اما ری اکشن نداشته باشی؟نتونی داشته باشی؟الان من اینجوری ام
مهم اون دیگر هیچ آخر بود
سلام زیباااااااااا
این کس پرت ها چیه مینویسی بچه ؟؟
...
بوی درد میاد / این درد مدام/ این کوچه ته نداره و داره.../
آی گلادیاتورها.../
بتازید بر جرس...
با این بو ها بزرگ می شویم ولی عادت نمی گیریم چرا؟
اخه ساکنین دریا به اون عادت کردن داداش...
عادت کردیم به این بو...
خوبه که نوشتی بچه.../
چراغ هایی که بو ساطع میکنند.
من یه قمار بازم.رها.
هر روز!5 بعد از ظهرت را به خاطرت بسپار.
اون میز دو نفره،بدون صندلی لهستانی....
از بوی تعفن باید مرد نه فقط سر به زیر انداخت ...
سر به زیر از بوی تعفن میمیریم.
بالاخره این سکوته ممتدتو شکوندیش پسر
خودمان هم بوی گند گرفتیم در این فضای متعفن
سکوت نبود.مدارا بود...
فرشاد...
هنوز فرانسوی ست با بوی عطرهایش!!
باکرگی را تبریک گفتی؟!
امان از دستشان!!
امان...؟امان/
تا حالا شده انقدر سر درد داشته باشی که ندونی چی بگی
اطرافتو درک کنی اما ری اکشن نداشته باشی؟
نتونی داشته باشی؟
الان من اینجوری ام
مهم اون دیگر هیچ آخر بود
سلام
زیباااااااااا
این کس پرت ها چیه مینویسی بچه ؟؟
...